آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

آراد کوچولو

نامه برای ارادم

ان زمان که پیر و از کار افتاده شدم لباسهایم را کثیف کردم / حرفهای تکراری زدم/ پاهایم یاری رفتن نداشتن/ مرا سرزنش نکن .یاد ار زمانی را که هر ساعت لباست را عوض کردم و برای یک ساعت خواباندنت بارها و بارها یک لالایی را تکرار کردم و دستهایت را گرفتم و پا به پایت امدم تا راه رفتن را بیاموزی و هزاران بار از زمین بلندت کردم عاشقانه تمام این لحظه ها را کنارت بودم .اگر روزی ارزوی مرگ کردم سرم فریاد نکش چون روزی خواهی فهمید چه میگویم برای تو جنگیدم برای تو چه از خودم گذشتم اجازه بده لحظه های پیش از مرگم را در کنارت ارام باشم همچنان که من تمام لحظه های زندگی تو را ارام ساختم به خاطر تمام مسائلی که ازارت دادن متاسفم من این رانمیخواستم رسم زمانه گاهی بر...
15 مرداد 1391

عکاس من

برای اولین بار تو زندگیت عکس گرفتی اونم از خودت دوربینو گذاشتم جولوت دکمشو فشار دادی ببین چقدر حرفه ای هستی                                                      ...
15 مرداد 1391

کثیف کاری

از دست تو دیگه نمیتونیم غذا بخوریم ببین با خودت چیکار کردی داشتی کیف میکردی بابایی هم کلی ذوق کرده بود منم نگران از اینکه چه جوری باید بشورمت که تمیز بشی   قربونت برم من   ...
15 مرداد 1391

ارادوعلم روز

                                              نمیدونی چقدر عاشق لپ تاپی تا میبینیش ذوق میکنی جیغ و داد راه میندازی بی نهایت ذوق میکنی دقیقا نگاه به دستای ما میکنی حرکات ما رو تکرار میکنی. ببین عکساتو     ...
15 مرداد 1391

رستوران پاییز

برای تولد 5 ماهگی ارادم شام رفتیم بیرون رفتیم رستوران پاییز جایی که منو بابایی از زمان اشنایی یعنی 10 ساله میریم اونجا حتی جاشونو عوض کردن ما بازم میریم اونجا صاحبش میگه زندگی شما برای من مثل داستانه دوران اشنایی نامزدی /ازدواج /بارداری/حالا هم که همراه پسرمون انشالا جشن دکتراتو تولد 100 سالگیتو بگیریم عزیزم.   قربون خوردنت چیکار کردی مامانی معلومه خیلی گشنته قربون خوردنت مامانی     چیکار کردی   اخر شبم موقع برگشتن ت. ماشین گیر داده بودی بغل بابا بشینی ...
13 مرداد 1391

اولین نشستن

عشق من برای اولین بار برای مدت طولانی بدون اینکه بیوفتی در تاریخ 7مرداد91یعنی وقتی پایان 5 ماهگی بودی نشستی ماشالا به پسر نازم قربونت بشم ...
13 مرداد 1391