نامه برای ارادم
ان زمان که پیر و از کار افتاده شدم لباسهایم را کثیف کردم / حرفهای تکراری زدم/ پاهایم یاری رفتن نداشتن/
مرا سرزنش نکن .یاد ار زمانی را که هر ساعت لباست را عوض کردم و برای یک ساعت خواباندنت بارها و بارها یک لالایی را تکرار کردم و دستهایت را گرفتم و پا به پایت امدم تا راه رفتن را بیاموزی و هزاران بار از زمین بلندت کردم عاشقانه تمام این لحظه ها را کنارت بودم .اگر روزی ارزوی مرگ کردم سرم فریاد نکش چون روزی خواهی فهمید چه میگویم برای تو جنگیدم برای تو چه از خودم گذشتم اجازه بده لحظه های پیش از مرگم را در کنارت ارام باشم همچنان که من تمام لحظه های زندگی تو را ارام ساختم به خاطر تمام مسائلی که ازارت دادن متاسفم من این رانمیخواستم رسم زمانه گاهی بر خلاف میل ادمیست تمام عمرم را برایت گذاشتم ومیگذارم و فقط ازت میخواهم هیچوقت فراموش نکنی من مادرم.